C:\HostingSpaces\msc-isfp.ir\archive.msc-isfp.ir\wwwroot\tools\picture\sub\381275520photo_2016-08-02_12-02-19.jpg گزارش صعود به سبلان (گروه کوهنوردی پرواز)
پنل کاربری
آگهی





مجوز های فعالیت

هیات های داری مجوز


گروههای دارای مجوز



گزارش صعود به سبلان (گروه کوهنوردی پرواز)
1395/05/24

موضوع :            گزارش برنامه سبلان (گروه کوهنوردی پرواز)
تاریخ اجرا :          ۹۵/۵/۶
سرپرست:         شهرام بهرامی
مسئول فنی:     مرتضی دشتی
مکان :               اردبیل
گزارش نویس :    رسول (امیر)محمدی
ميعادگاه :        دروازه تهران اول امام خمینی
وسيله نقليه :    اتوبوس
تعداد نفرات :    ۳۴نفر

فری آذر آبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم

از بین قلّه های مرتفع ایران تنها سبلان بود که به او سلام و عرض ادب نکرده بودم .دماوند و علمکوه و تفتان را آزموده بودم. دوسالی بود که مشغله ی درسی حضورم را در کوه نوردی ها کمرنگ کرده بود اما سبلان را نمی توانستم نادیده بگیرم .دفتر روزگار ورق خورد تا این که در ششم مرداد ماه ۱۳۹۵ با گروه پرواز راهی سبلان شدیم ساعت ۱۸ با اتوبوس از دروازه تهران حرکت کردیم . حدود صبح زود بود که پس از زنجان در مسیر سرچم به سمت اردبیل راهی شدیم در واقع ما از سمت غربی کوهها و جنگل های شمال به زبان ساده تر از پشت کوههای شمال ، به موازات آنها و به سمت اردبیل می رفتیم . رطوبت خزر به این طرف هم اثر کرده بود و مزارع و چشم اندازهای خوبی مهیا کرده بود. از خلخال رد شدیم و ساعت ۹ بود که به اردبیل محله ی «نیار» در مجاورت آن رسیدیم . تابلویی زده بود که به نیار ، زادگاه مقدس اردبیلی خوش آمدید.

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

نانوایی ها و سرشیر و عسل مثل دیگر خیابان های اردبیل اینجا را هم شور و حالی داده بود . گرما هم که به فراموشخانه رفته بود و هوا از خنکی محشر بود. هر کس مطابق میل برای صبحانه چیزی خرید . از بخت خوب در همان محل مسجدی سر راهمان قرار گرفت که متولی بسیار مهربانی داشت ما را به داخل هدایت کرد با گشاده رویی و در وقتی کم، آب جوش و چای در اختیار حاضران قرار داد. سفره ای برایمان گسترد و از مهمان نوازی هیچ کم نگذاشت.

پیرمرد از آن ترکان متدین بود که نظیرش در اردبیل زیاد دیده می شوند . اردبیل با نام موذن زاده ، آن اذان گوی معروف ، با عزاداری های معروفش و از طرفی با قهرمانان ورزشی نظیر علی دایی و رضا زاده در ذهن ایرانیان گره خورده است .

پس از صبحانه به سمت مشکین شهر حرکت کردیم چهره ی هوا زمستانی بودگاهی نم نم باران به کوهنوردان خوش آمد می گفت . اتوبوس تدریجاً با جاده های پیچ در پیچ ارتفاع می گرفت . به وضوح می دیدیم که نسبت به دیروز کاملاً اقلیم عوض شده . از اصفهان با گرمای خسته کننده اش رسیده بودیم به دیاری کوهستانی با آب و هوای کاملاً خنک و متمایل به سرد . مراتع غنی ، گاو و گوسفند فراوان در دامنه ها . شاید برای ما ما ایرانیان با مقداری فاصله یادآور آلپ روپا باشد. زنبورداران در اینجا فعالند . هر چه به سمت سبلان می رویم باغ های میوه ما را از دل خود عبور می دهند ساعت ۱۳ به آبگرم شابیل رسیدیم . مسافران دیگر نیز آنجا زیاد بودند با پوشیدن لباس مناسب و آماده کردن وسایل و کوله پشتی سوار جیپ ها شدیم .

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

هر شش نفر یا هفت نفر سوار یک جیپ . هزینه ی حمل هر نفر ۱۶۰۰۰تومان. جیپ ها اگر چه فرسوده ولی بسیار قوی و مقاوم بودند راننده ی ما جوانی بود با سن زیر ۲۵ سال از روستای لاهرود در همان مجاورت شابیل . وقتی چند دقیقه ای از حرکت ما گذشت در جاده ای قرار گرفتیم که از نظر ناهمواری نظیرش را ندیده بودم جاده خاک و سنگ بود آن هم سنگ های درشت و زمخت. تکان های شدید ماشین جگر انسان را در می آورد جای روده و معده را با هم عوض می کرد . راننده ی جوان با مهارت خاصی جاده را می پیمود . واقعاً از استحکام جیپ در شگفت بودیم در طول راه جیپ های دیگری در رفت وآمد بودند . پس از حدود چهل و پنج دقیقه به پناهگاه رسیدیم .

 

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

سبلان تنها کوه مرتفعی است که با ماشین می شود تا پناهگاه رفت . این ویژگی هم عیب است و هم امتیاز . عیبش نفوذ بیشتر ماشین و صنعت و گاهی مزاحمان طبیعت است و امتیازش خستگی کمتر کوهنوردان . پناهگاه زیاد شلوغ نبود ما چادر خود را در هوای آزاد در مجاورت پناهگاه دوم بر پا کردیم و پس از صرف ناهار و استراحت ساعت پنج برای هم هوایی می بایست اندکی صعود کنیم تا برای صعود فردا به قله اندام ما سازگاری بیشتری با این ارتفاع داشته باشد . در آغاز صعود هوا خوب بود . سرپرست برنامه جناب آقای بهرامی هدایت گروه را بر عهده داشت . گروههای دیگر نیز برای هم هوایی در حال آمادگی و تمرین بودند .کم کم چهره ی آسمان در هم رفت و بارانِ خود را بر سر ما ریخت . در شمال غربی ایران بودیم بر کمر گاه کوه سبلان بین قله های بلند ایران اینجا غروب دیرتر است چون تقریبا منتهی الیه غرب کشور هستیم. هم غروب تفتان را دو سال پیش دیده بودیم که زودتر از همه ی ایران است و هم غروب سبلان را در حال تجربه بودیم . به سمت پناهگاه پایین آمدیم . پناهگاه از دور به شکل مسجدی دیده می شود با دو منار(بی شباهت به کلیسا نیست) اما مسجدی است که در هیچ سمت آن ورودی پیدا نمی شود چون سالن وساختمان را به اتاق هایی تبدیل کرده اند و برای اقامت کرایه می دهند هر نفر ۱۵ هزار تومان .

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

شب هم رسید .تاریکی شب و سرما راهی نگذاشت جز خزیدن به چادرها . صدای موتوربرق درساعات آغازین شب و سر و صداهای درهم دیگران اجازه ی خواب راحت نمی دهد اگر چه در کیسه ی خواب هستیم با تمام لباس های موجود سرما راحتمان نمی گذارد تا حدود ساعت یک بامداد در کیسه خواب می لرزیدیم اما مقاومت بی فایده است از دوستم جناب آقای آقاجانی تقاضا کردم درب پناهگاه مجاور چادر را بزند و خواهش کند ما را به پناهگاه راه دهند تا لااقل در کف پناهگاه بخوابیم . پناهگاهی بود با هشت تخت دو نفره . کوهنوردان دزفولی لطف کردند و این دو میهمان نا خوانده را با لطف پذیرفتند. داخل پناهگاه غیر از گرم بودن امتیاز دیگری داشت از سر وصدای بیرون خبری نبود . رفتن ما به داخل پناهگاه آبی بود بر آتش و آسوده خوابیدیم البته قبل از ورود به پناهگاه تابلوی آسمان با ستاره های فراوان مثل آسمان دماوند و علمکوه فوق العاده زیبا بود ستاره ها قابل شمارش بودند و آسمان دور از هر گونه غباری .

ساعت چهار و ربع با صدای آقای عشاقی و بهرامی از خواب برخاستیم . پس از ادای نماز و آماده کردن آب جوش ، لباس مناسب و برداشتن دیگر وسایل و انجام همه ی این کارها در تاریکی، ساعت پنج و ربع سر قدم گروه جناب آقای عشاقی اولین گام را برداشت حدود بیست و چهار نفر بودیم . ته قدم آقایان فرید نیا و میر احمدی و مسئول فنی آقایان بهرامی و دشتی تعیین شدند.

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

با نگاهی به مسیر صعود در دل تاریکی صفی از کوهنوردان را می بینی که البته تنها چراغ سری هایشان روشن است منظره ی زیبایی است پیام آن حرکت و شور است. همچون کرم های شبتاب به بالا می خزند . اینجا هوا کمتر از دماوند سرد است یک دلیل آن ارتفاع پایین تر است در سبلان پناهگاه در ارتفاع ۳۷۰۰ متری از سطح آبهای آزاد است و دماوند ۴۲۰۰ متری . هم وطنان آذری با لهجه و زبان خود تنوع زیبایی به محیط داده اند .آنان چون محیط زندگی شان در مقایسه با ما در ارتفاع بالاتری بوده آمادگی جسمانی بیشتری داردند.«یاشاسین» واژه ای است که در طول مسیرِ صعود زیاد شنیده می شود هر کس یاشاسین را با شهر خود به کار می برد . یکی می گوید : یاشاسین اردبیل ، دیگری یاشاسین تبریز عده ای هم فکر وسیع تری دارند و می گویند «یاشاسین ایران »، «یاشاسین انسان» . هر گروه با سرود و نوایی می کوشد روحیه ی خود را نگهدارد .

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

کم کم سپیده ی صبح نمایان می شود . هر کجا باشی صبح ،آغاز شور و نشاط است چه برسد به سبلانِ زیبا ،عروس قله های ایران. لایه ی وسیعی از ابر در پهنه ای بسیار گسترده را زیر پای خود می بینی . کوهنوردی را می بینیم که در شیب ناهموار نماز صبح را به جا می آورد . با طلوع خورشید انرژی بیشتری می گیریم .

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

آقای عشاقی مدیر گروه با قدم های شمرده و متین در صدد است طعمی فتح قلّه را به همگان بچشاند . این قدم های شمرده امکان ارتفاع زدگی و سردردهای ناشی از آن را کاهش می دهد .ساعت حدود هشت صبح برای صبحانه نیم ساعتی استراحت و سر و صدای معده را کم می کنیم .همه غذایی، ساز گار با این محیط نیست. چرب و سنگین نباید خورد زیرا حالت تهوع ایجاد می کند .

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

حرکت دوباره آغاز می شود .حرکت رکن زندگی است چرا که ما«موجیم که ، آسودگی ما عدم ماست » . سبلان تغیّر هوای بسیارزیادی دارد الان سرد سرد می شود ده دقیقه بعد گرم در حدی که مجبور می شوی لباس کم کنی و دوبار ه ابر ، سپس باد . از این جهت کوهنورد کمی اذیت می شود چرا که مرتب باید لباس کم و زیاد کنی .هم وطنان آذری بسیاری شان با یک پیراهن معمولی در حال صعود هستند و سرما چون رفیق و نوازشگری برای آنان است . شخصی را می بینم با یک پوستین مانند و یک چوب که آن هم با دو دستش به کمر گذاشته و بدون هیچ کوله ، کلاه و دستکشی فوق العاده راحت در حال صعود است حتی یک بطری کوچک آب هم همراه ندارد . چهره اش حکایت از آن دارد که از روستائیان و کوهنوردان منطقه است ساعت ۱۰ ، ده و نیم است که به برفچال های سبلان می رسیم . زیبایی برف خستگی را کاهش می دهد . جوانان ایرانی زن و مرد از شهر های مختلف به زیارت خدا در سبلان آمده اند چند مسیر صعود به سمت سنگ محراب منتهی می شود اما نزدیک سنگ محراب همه ی مسیرها یکی می شود و تراکم ، باعث توقف می شود این توقف فرصتی برای هم هوایی بیشتر و سازگاری بهتر بدن و ریه هاست

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

. چند تن از هم نوردان ارتفاع زده شده اند و دچار سردرد . کوهنورد یازده ساله ای ما را همراهی می کند با پدرش آمده نامش «محمد» است . خسته می شود ولی ناامید نه . شیب ،بسیار تند و خشن است . مرحله ی ستیز کوهنوردان است با سبلان .اگر این سربالایی طی شود سبلان دست یافتنی است . خستگی از صورت و رخسارها نمایان است اما مهندس دادخواه بدون احساس خستگی ،همواره چند قدم جلوتر از بقیه است و با دقت و سلیقه عکاسی می کند. عده ای نشسته اند . نفس نفس می زنیم و به شوق دیدار دریاچه ی سبلان راه را ادامه می دهیم.

 

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

سرانجام در کشاکشی نفس گیر به سنگ محراب می رسیم . رسیدن به سنگ محراب یعنی پایان شیب تند . این سنگ شباهتی به محراب ندارد بعد دلیلش را از یک هموطن آذری می شنوم و آن این که قبلاً کتیبه ای از دوران مهر پرستی اینجا وجود داشته و امروز مثل بسیاری دیگر به سرقت رفته . خلاصه در سطحی صاف و آرام قرار می گیریم هوا مه آلود است با یک شیب ملایم و عبور از برف آخرین لحظات را به سمت دریاچه طی می کنیم. بله سبلان در قلّه ی خود دریاچه ای دارد دیدنی . در ایران تنها قله ای است که این ویژگی را دارد. البته من با توجه به شکل مخروطی ، انتظار این دریاچه را بر فراز دماوند داشتم . این دریاچه جاذبه ای خاص برای سبلان ایجاد کرده تنها بد بیاری این است که مِه اجازه ی دیدن کامل چشم انداز دریاچه را نمی دهد

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

. کوهنوردان با دیدن نخستین طلیعه های دریاچه سر از پا نمی شناسند . خیلی ها نه اشک آرام که هق هق ، احساس و هیجانِ آنان را خالی می کند این اشک ها و هق هق های با معرفتِ عاشقان باید جهت دار شود پس می خوانیم سرود «ای ایران ای مرز پر گهر …» را و هیجان های فردی رود خروشانی می شود در راستای وحدت ملی . فریاد بلند ما در حین سرود ای ایران محیط را تحت الشعاع قرا ر می دهد . مراسم قله را به جای می آوریم عکس دسته جمعی و انفرادی می گیریم و چند دقیقه ای آزاد باش در اختیار خود هستیم . آب دریاچه اشک چشم است اما سرد. فکرش را که می کنم جالب است دریاچه ای در ارتفاع ۴۸۱۱ متری با آب همیشگی . آری فتح قلّه ساعت ۱۱:۳۰ صبح انجام شد.

 

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

حضور هم وطنان آذری چشم گیر تر از بقیه است . این هم وطنان آذری سرمایه ی ارزشمند ایران بوده و هستند فخر آن بوده و خواهند بود.چهل و پنج دقیقه در قلّه می مانیم . از نظر زمانبندی برای فتح قلّه این برنامه یکی از بهترین برنامه ها شد .ساعت یازده و نیم که قلّه باشی، روز در اختیار توست نه این که تو در تنگنای وقت . اینجا سومین قلّه ی مرتفع ایران پس از دماوند و علمکوه است. پس ای سبلان با تو خداحافظی می کنم

گروه کوهنوردی پرواز

گروه کوهنوردی پرواز

اما با سرافرازی وآسمانها نه . می کوشم مرتب به سربلندی انسان و ایران سلام و با رخوت و بی تفاوتی و بی اخلاقی خداحافظی کنم .آرا م آرام به سمت پایین سرازیر شدیم اما نه با انسجامِ هنگام صعود. بنده به خاطر همراهی با بعضی ساعت ۲:۳۰ به پناهگاه می رسم اما بقیه زودتر . یک ساعت وقت داریم وسایل را جمع کنیم مثل ما تعداد زیاد دیگری هستند که در انتظار جیپ ها هستند گرد و خاک و سر و صدا به هوا برخاسته .در انتظاری خسته کننده نوبت ما می شود با ساعی مشفق ،رمضان محمدی،قندی،محمد خردسال،مولایی و محمد مقاره عابد در یک جیپ سوار می شویم و با همان توصیفاتی که هنگام صعود گفتم مسیر فرود را طی کردیم . با فاصله ی زمانی همنوردان آمدند و خسته و نالان به اردبیل و سرعین رسیدیم ساعت نه ونیم با حس کردن آبگرم سرعین خستگی و کوفتگی عضلات را دور کردیم . پس از آبگرم با دوستان کباب ترک را مز مزه کردیم و به اتوبوس پناه بردیم خواب ما را به عالم هپروت برد .سپیده صبح چشم باز کردیم آغاز بزرگراه زنجان تهران بودیم . از شدت خستگی همه ی راه را خوابیده بودیم و پس از توقف صبحگاهی باز هم خوابیدیم و خوابیدیم . دیگر کش آمده بودیم از خواب . ساعت ۳ دلیجان ناهار صرف شد و ساعت پنج عصر هم دروازه تهران پیاده شدیم و با ظاهری ژولیده و پریشان به منزل رفتیم .

بگو دل را که گِرد غم نگردد ازیرا غم به خوردن کم نگردد

مگرد ای مرغ دل پیرامُن غم که در غم پر و پا محکم نگردد.

دلا سر سخت کن کم کن ملولی ملول اسرار را محرم نگردد

مولوی

نگارنده :رسول (امیر)محمدی

عنوان تصویر
:گزارش صعود به سبلان (گروه کوهنوردی پرواز)
بازدید
:222
ارسال توسط
:فرشاد عشاقی








کلیه حقوق این سایت متعلق به هیأت کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان اصفهان می باشد.

  © 2012-2015  All Rights Reserved.

Top