بنام خدا
خدمت همنوردان گرامیم عرض سلام دارم.
چندی پیش اعلام کرده بودم که پس از انجام چند کار باقیمانده و برگزاری همایش پنجاهمین سالگرد تاسیس هیات کوهنوردی ، از هیات استان خواهم رفت و سکانداری امور رو به منتخب مجمع واگذار خواهم کرد. از همان زمان گروهی از دوستان پر مهر ، اقداماتی رو آغاز کردند که بنده رو از اینکار منصرف کنند. تصمیم بنده از روی احساس ، نگرانی ، بی اعتنایی و یا ترس نبود. رسالتی بر دوش خود حس میکردم که وارد عرصه انتخابات شدم و الان به نظرم میرسید وظیفه خودم رو به سرانجام رسوندم. برای همین ، در عین حال که شرمنده محبت و لطف دوستان بوده و هستم ، سعی کردم تحت تاثیر این اقدامات قرار نگیرم و در اجرای تصمیمم ثابت قدم باقی بمونم.
علیرغم این موضوع ، وقتی برخی کارهای همنوردانم رو میدیدم که چگونه نسبت به بنده مهر میورزند و موندن یا رفتن بنده براشون اهمیت داره ، از خجالت و شرمندگی زبانم بند میاومد. وقتی یه روز غروب همراه همسرم از کوه صفه به پایین برمیگشتیم ، دو نفر از همنوردان گرامی رو دیدم که در سرمای نسبتا" زیاد کنار بنری که در حمایت از فعالیتهای بنده تهیه کرده بودند ایستادند تا اگر کسی خواست اون رو امضاء کنه ، مونده بودم چی بگم؟؟؟
اوج این شرمندگی و حیرت زمانی بود که محمدرضا صفدریان در مسابقات ایتالیا حضور داشت. مرتب با هم از طریق تلگرام در ارتباط بودیم. در همون کوران مسابقات حرفی با این مضمون به بنده گفت: اینجا دارم با حریفام میجنگم تا با موفقیتم بتونم شما رو از استعفاء منصرف کنم..... همسرم اون موقع در کنارم ایستاده بودند و با خوندن این جمله ی محمدرضا به گریه افتاد.... واقعا" نمیدونستم در مقابل این همه احساس پاک و خالصانه چگونه پاسخی باید داشته باشم؟ من وظیفه ام رو تمام شده میدونستم اما حالا در بین یه دو راهی قرار گرفته بودم ؛ دو راهی موندن یا رفتن (که البته باز هم معتقد بودم بهتر است بروم). در این رابطه با رئیس فدراسیون هم تلفنی صحبت کرده بودم و به ایشون هم گفتم در پایان سال از هیات میرم و به فکر برگزاری انتخابات آتی باشید.
پیش از برگزاری همایش اول اسفند هم به آقایان نادری و نداف اطلاع دادم که در سخنرانی که در این همایش ایراد میکنم از جمع بزرگان و همنوردان خداحافظی خواهم کرد. متنی رو در این رابطه آماده کردم که با این شعر به اتمام میرسید:
این قصه هم رسیده به پایان ، خداحافظ
جان شما و خاطره هامان ، خداحافظ
من میروم بدون تو اما دعایم کن
در اولین تراوش باران ، خداحافظ
اما وقتی در طول مراسم ، اون همه شور و نشاط و شادمانی و صفا و دوستی و محبت رو مشاهده کردم ، دیدم درست نیست در چنین فضایی حرفی رو بزنم که از جنس دیگری است.... اشاره ی مختصری در صحبتها داشتم به اینکه معلوم نیست ما تا کی باشیم و یا اینکه نیومدیم تا در این پستها باقی بمونیم و اینکه برای کار کردن لازم نیست در مناصب رسمی باشیم. بیشتر از این نمیشد چیزی گفت.
وقتی مراسم به آخر رسید ، مطمئن شدم که دیگه مهمترین رسالتم رو در مورد هیات استان و کوهنوردان به انجام رسوندم که همانا ایجاد وحدت و همدلی ، رفع کدورتهای پیشین و دمیدن روح خودباوری در کالبد کوهنوردی استان است. هر چند بسیاری از مسائل دیگه از جمله مسائل مالی و درآمدی هیات هم در وضع بسیار مناسبی قرار گرفته بود اما اون وحدت و همدلی ، ارزشی به مراتب بیشت رو بالاتر داشت.
خدا حافظی رو به جلسه مجمع موکول کردم اما جز آقای نادری و آقای نداف کسی خبر نداشت. صبح روز سه شنبه 4 اسفند جناب آقای دکتر سلطان حسینی مدیرکل محترم ورزش و جوانان استان بطور اتفاقی به دفتر بنده تشریف آوردند. با اینکه فقط برای سلام و احوالپرسی اومده بودند اما وقتی متوجه شدند قصد دارم در جلسه مجمع خداحافظی کنم حدود یک ساعت با بنده گفتگو کردند. دلایلم رو بیان کردم و ایشون هم بزرگوارانه مطالبی رو گفتند.
سه شنبه شب دوباره با بنده تلفنی صحبت کردند و فرمودند با اینکه روز چهارشنبه بدلیل حضور در همایشی در دانشگاه نمیتونند خودشون رو به جلسه مجمع هیات کوهنوردی برسوندند اما بخاطر حرفهایی که صبح داشتیم فرمودند قدری در زمان برگزاری جلسه تغییر ایجاد کنید تا ولو برای چند دقیقه هم که شده ، بیاند. همچنین دستور دادند که در جلسه ابدا" در این مورد حرفی نزنم.
امروز اما در جلسه ، روی صحبتم با بزرگوارانی بود که با رأی اونها در این سمت قرار گرفته بودم و میخواستم اونها بدونند که برای رفتن به مجمع اومدم و نه موندن. گزارش مفصل و جامعی در مورد فعالیتهای 10 ماهه گذشته تمام کارگروهها ارائه دادم. از برنامه ریزیهایی که برای آینده هم داشتم ، گوشه هایی رو بیان کردم. برخی عملکردهای فدراسیون رو نقد کردم و توضیح دادم که در این مواردخاص ، هیات استان اصفهان با توانی بالاتر در حال فعالیت است. همچنین گزارشی در مورد درآمدها و هزینه های مالی هیات دادم و اینکه چگونه هیات رو با 8 میلیون تومان موجودی بانکی و 265 میلیون تومان بدهی تحویل گرفتم و در تاریخ 30 بهمن هیات 940 هزار تومان بدهی دارد و حدود 98 میلیون تومان موجودی بانکی.
در پایان صحبتهام ، از قصدم برای رفتن گفتم. گفتم که قبل از انتخابات به دوستانی که قصد حمایت از بنده رو داشتند گفته بودم که از مشورت همه بهره میبرم اما اگر کار به انتخاب یک تصمیم از بین چند تصمیم برسه ، بعد از این مشورتها ، رأسا" و بر مبنای مصالح جامعه کوهنوردی استان تصمیم خواهم گرفت. گفتم که به حامیانم گفته بودم که چک سفید امضاء به کسی نخواهم داد و اگر یقین کنم که در مسیر صحیح حرکت میکنم ، به این حرکت ، قاطعانه و ثابت قدم ادامه خواهم داد حتی اگر همه در مسیر دیگری بروند و تنهایم بگذارند. گفتم که این ما و شما هستیم که به این صندلیها اعتبار و شخصیت میدهیم. گفتم که از حرکتهای تبلیغاتی و شعارگونه و بدون پشتوانه و غیر مستمر گریزانم و هیات رو در مسیری هدایت کردم که دوام و بقای فعالیتهایش تضمین شده باشه. گفتم که به منافع اقدامات توجه ویژه دارم و اجازه ندادم بودجه و امکانات و وقت هیات صرف اموری بشه که بازدهای برای کوهنوردی استان نداشته باشه. گفتم که هیات تحت مدیریت بنده در صدد بوده و هست تا شخصیت اجتماعی و فنی هیاتهای شهرستان و گروههای استان رو ارتقاء بده و بجای اینکه در مقام رقابت با اونها باشه ، بعنوان یک وظیفه ، حمایت و نظارت و کمک به رشد و تعالی اونها رو در پیش بگیره.
همه ی اینها رو گفتم و در عین حال تکرار کردم که از هیات میرم اما هر جا که باشم در خدمت کوهنوردان استان خواهم بود. و گفتم که برای خدمتگزاری به این جامعه ی دوست داشتنی ، لازم نیست حتما" بر روی صندلی ریاست هیات نشسته باشیم.....
با پایان عرایض بنده ، مدیر کل محترم ورزش و جوانان استان اصفهان ، دبیر محترم فدراسیون و تمامی اعضای محترم مجمع نظراتشون رو در باره فعالیتهای 10 ماهه و دیدگاهها و سیاستهای کاری بنده اعلام کردند. اگر در انتخابات اردیبهشت ماه 94 ، تفکرات مدیریتی بنده همانند هندوانه ی در بسته ای بود که شیرینی و یا کالی اون برای اعضای مجمع روشن نبود ، در جلسه امروز ، نتایج فعالیتهای 10 ماهه بنده و همکارانم در مقابل دیدگان اعضای محترم مجمع قرار داشت. هر نقدی که میشد رو به جان میپذیرفتم و میرفتم.
اما تقدیر اینگونه رقم خورد که تمامی اعضای محترم مجمع از این فعالیتها رضایت خاطر کامل داشته باشند. اگر در انتخابات مجمع 12 رأی از 17 رأی رو کسب کرده بودم ، اینبار اما در مجمع هیات تمامی حاضرین از اقدامات انجام شده حمایت کرده و اون رو مورد تایید قرار دادند.
این همدلی و وحدت نظر رو به فال نیک گرفتم و در پاسخ به بزرگواری بزرگان و همنوردان حاضر در جلسه و نیز محبتهایی که سایر همنوردان و دوستان گرامیم در طول یکی دو ماهه گذشته ابراز فرموده بودند ، در تصمیم برای رفتن از هیات تجدید نظر کردم. البته از این پس سیاستهای اجرایی و مدیریتی هیات رو بگونه ای تنظیم و اجراء خواهیم کرد که هیات قائم به شخص نباشه و بتونه در موضوعات مختلف روی پای خودش بایسته و اومدن و رفتن افراد (حتی رئیس هیات) تاثیری در روند فعالیتها نداشته باشه ؛ انشاءالله
در پایان لازم میدونم از تمامی همکاران ارجمندم در هیان خانمها و آقایان:
مدرسی ، نادری ، عاطفت ، حسنی ، فوقانی ، صولت ، اکبر جلوانی ، نداف ، عاطفه سلیمیان ، زمانی ، طاهری ، جعفری زاده ، خدابنده ، نجفی ، مهدی باقری نژاد ، برکت ، صالحی ، گلبخش ، نوایی ، لیدا باقری نژاد ، منصوری ، بهشتیان ، جعفری ، ملیحه سلیمیان ، آقایی ، ادیب ، امیر جلوانی ، فرجیان ، اسلامی نیا ، مرادیان ، وحیدی ، محبعلی ، علی اکبری ، دارسنج ,احمدپور ، سبحانی ، عبداللهی و مسئولین و اعضای محترم هیاتهای شهرستانها صمیمانه تشکر و قدردانی کنم چرا که تمامی موفقیتهای 10 ماهه اخیر مرهون تلاش و کوشش و همدلی و ایثار این بزرگواران بوده است. همچنین از تمامی اعضای محترم مجمع و نیز همنوردان گروههای مختلف استان و همچنین پیشکسوتان گرامی و عزیز که همیشه پشتیبان هیات بوده اند و انشاءالله خواهند بود تشکر و سپاسگزاری کنم.
انشاءالله به فضل الهی اگر وحدت و یکپارچگی خودمون رو حفظ کنیم ، شاهد موفقیتهایی بیش از پیش خواهیم بود.
علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون
با تقدیم صمیمانه ترین احترامات ، همنورد شما – علیرضا بوژمهرانی